zaporn.net
ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش(قسمت دهم)

ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش(قسمت دهم)

ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش(قسمت دهم)


وقتی اومدیم سوییتمون دیگه دیر وقت بود و موقع خواب بود دوباره زنامون باهم رفتن یه دوش رفتن سعید که زودتر رفته بود تو اتاقشون دراز کشیده بود منم قبل از اینکه زنا بیان رفته بودم اتاق سعیدشون کنارش دراز کشیده بودم و با هم حرف میزدیم و منتظر بودیم که زنامون بیان و با هم بخوابیم صدای در حمام رو که شنیدم از جام بلند شدم و اومدم بیرون از اتاق که دیدم فریبا از حمام اومد بیرون و حوله رو هم کامل دور خودش نپیچیده بود جلوش باز بود و کامل سینه ها و کوسش رو دیدم که خیس بودن فریبا هم وقتی منو دید حولشو درست نکرد و چون قبلا لخت همدیگه رو قبلا دیده بودیم همون حالتی سلام کرد و منم بهش گفتم عافیت باشه و اونم تشکر کرد و رفت تو اتاقشون موقعی که داشتم میرفتم تو اتاقمون یه لحظه برگشتم و فریبا رو دیدم که حوله رو کامل برداشته بود داشت میرفت روی تخت چون اتاقا روبروی هم بود از اتاق ها پایین تخت ها دیده میشد . الناز هم که زودتر اومده بود بیرون از حمام لخت لخت روی تخت دراز کشیده بود و منتظرم بود و داشت با کوسش ور میرفت منم چون دوباره فریبا رو لخت لخت دیده بودم حشرم رفته بود بالا و سریع رفتم سراغ الناز وشروع کردم به خوردن کوسش با چنان شدتی میخوردم که صدای الناز خیلی بلند شد و آه و اووه شدید میکرد صدای فریبا هم از اون اتاق میومد دیگه از همدیگه خجالت نمیکشیدیم که صدای کرذن همدیگه رو بشنویم خیلی راحت شده بودیم .این حالت رپ خیلی دوست داشتم که در کنار صدای الناز صدای یه نفر دیگه رو هم بشنوم که اونم اه اه میکنه خلاصه کوس الناز رو خوب خوردم و اونم کیر منو خوب ساک زد و بعدش شروع کردم به گاییدن کوس الناز بعد از پنج دقیقه که گاییدمش به من گفت:صب کن یه چیز از کشو بردارم
من :چی
الناز :صب کن خودت میبینی
الناز داخل کشو رو نگاه کرد چیزی رو که میخواست پیدا نکرد بعدش بلند داد زد فریبا اسباب بازیمون دست تو
فریبا هم از اون اتاق در حالی که داشت اه اه میکرد گفتش اره عزیزم تو کشو بیا خودت بردار
الناز :الان بیام
فریبا :اره بیا مشکلی نیست
الناز رو به من کرد و از من پرسید که برم
من:اره برو خودش میگه بیا دیگه
الناز میخواست شورتش رو پاش کنه و بره که گفتم نمیخواد شورت بپوشی همینجوری برو دیگه ما که همدیگه رو لخت دیدیم دیگه فرقی نمیکنه
الناز هم شورت رو انداخت روی تخت و سریع رفت داخل اتاق فریباشون من هم از داخل اتاق داشتم الناز رو نگاه میکردم که رفت داخل اتاقشون . فریبا هم همون حالت داشت اه اه میکرد و الناز هم داشت داخل کشو لباس های فریبا رو نگاه میکرد اون چیزی که میخواست پیدا کرد و برگشت سمت فریبا و به اونا داشت نکاه میکرد و مثل اینکه داشت گاییده شدن فریبا رو نگاه میکرد که منم از داخل اتاق گفتم الناز جوون بیا دیگه
الناز هم اومدم اتاق ما و دیدم که دستش یه دیلدو هستش از پرسیدم این چیه؟
الناز :این اسباب بازی که امروز گرفتیم
سریع بغلش کردم و انداختمش روی تخت و روش دراز کشیدم وکیرم و فرستادم داخل کوسش و در گوشش گفتم با کی رفتین گرفتین؟
الناز هم در حال که داشت نفس های عمیق میزد گفت :با فریبا
من :ظهرم با همین اسباب بازی تو حمام بازی میکردین که جیغ و داد میکردین
الناز:اره
الناز که دیگه حسابی اه اووه میکرد و صداش بلند شده بود صدای فریبا هم بلند تر شده بود فک کنم اونا هم از اینکه صدای اه اه الناز رو میشنیدن حشری تر شده بودن
همینطوری که داشتم ارووم ارووم الناز رو از کوس میکردم الناز بهم کوگفت که سوراخ کونم رو هم با انگشتت باز کن .کیرم رو از کوسش در اوردم و نشستم لای پاش و پاهاش رو کامل باز کردم و زانپهاشو دادم بالا و انگشتم رو کردم داخل کونش جلو عقب کردم و بعدش انگشت دوم و بعد از اون هم انگشت سوم الناز انگشتامو کرد تو دهنشو تمیزشون کرد بعدش دیلدو رو داد بهم و گفت اینو بکن تو کونم منم اونو کردم داخل کونش و جلو عقب کردم و حسابی رفته بود داخل بعد هم دراوردمش و خوب لیسش زدم و دوباره کردم داخل اینبار حسابی رفته بود داخل در همون حالت دیگه از کونش در نیاوردم و کیرم رو خیس کردم و فرستادم داخل کوسش الناز هم حسابی داشت حال میکرد و میگفت چه حالی میده دوتایی منم چند تا تلمب زدم و دیلدو رو از تو کونش در اوردم و دادم به الناز بعد کیرم رو کردم تو کونش دیگه چون کونش گشاد شده بود خیلی راحت تا ته رفت داخل و همون جا شروع کردم به جلو عقب کردن و بعدش کیرم رو در اوردم و بردم سمت دهن الناز و خوب واسم خوردش دوباره اومدم لای پاش و کیرم رو کردم تو کوسش و جلو عقب کردم و دیدم که الناز لرزید و معلوم شد ارضا شده و بعدش بردم تو کونش و چند بار تلمب زدم و ابم رو با فشار ریختم داخل کونش . همون جا کنار الناز دراز کشیدم و خوابم برد الناز هم همونطوری لخت برق ها رو خاموش کرد و خوابیدیم . فریبا و سعید هم یکم زودتر از ما کارشون تموم شده بود و خوابیده بودن. خلاصه خوابیدیم و صبح از خواب پاشدیم و صبحانه خوردیم الناز و فریبا با شورت و سوتین بودن .صبحانه رو خوردیم این روز ها تا جایی که میتونستم خوردنی های گرم میخوردم مثل موز و.. که کمرم حسابی پر بشه و بتونم هر شب حال کنم
بعد از صبحانه هم با بچه ها رفتیم سمت ساحل همون ساحل لختی ها
چون یکم دیرتر رفته بودیم اون ساحل لختی ها شلوغ تر شده بود همه نزدیک به اب دراز کشیده بودن پاهاشون هم رو به دریا ما هم که دیدیم دیگه نزدیک دریا جا نیست رفتیم بالا سر همه با فاصله بیشتر از دریا دراز کشیدیم یعنی تعداد افرار بیشتری ایندفعه پایین پاهامون دراز کشیده بودن رفتیم با فاصله یه متری از یه زن و مرد کنارمون زیرانداز رو پهن کردیم و پایین پامون هم با فاصله کمتر از دومتر یه زوج دیگه و یه مرد تنها هم دراز کشیده بود زنامون که سریع تاپ دامنشون رو در اوردن و با شورت و سوتینشون دراز کشیدن وسط منم کنار الناز سمتی بودم که اون زوج با فاصله یه متری ما و زنش نزدیک من بود که کامل لخت بود و به پشت دراز کشیده بود و سینه هاشم که حسابی بزرگ بود از هم باز شده بود و افتاده بود بغل و با دیدن این سینه ها که تازگی داشت برام کیرم یه تکونی خورد بعدش به الناز گفتم تو هم لخت کن دیگه راحت باش
الناز هم همون حالت دراز کش پاهاشو اورد بالا و شورتش رو در اورد . منم که نشسته بودم هنوز پایین پامون رو دیدم که اون زن و مرده به شکم دراز کشیده بودن و داشتم ماها رو نگاه میکردن فریبا هم شورتش رو دراورد و بعدش هم سوتینشون رو دراوردن الناز پایین پاهاشو نکاه کرد که ببینه پایین چه خبره دید که اون زن و مرده دارن نگاه میکنن که من بهش اشاره کردم اشکال نداره الناز هم یه زانوشو خم کرد و پای دیگش هم همون حالت دراز کش بود منم همون حالت نشسته شورتم رو دراوردم و دیدم سعید هم زودتر شورتش رو در اورده بود و دراز کشیده بود یه نکاهم به سینه های فریبا بود و لای پاش و اونم همون لبخند همیشگی رو لباش بود وقتی تو چشم های من نگاه میگرد منم دراز کشیدم و پاهامو از هم باز کردم بعد از ده دقیقه به سعید گفتم سعید بیا یه سر بریم داخل اب بیایم سعید هم قبول کرد و من و سعید ببند شدیم رفتیم سمت اب .داخل اب بودم و داشتم از دور الناز و فریبا رو نگاه میمرذم که جکار میکنن دیدم الناز پاهاشو کامل از هم باز کرد و زانوها شو اورد بالا کف پاهاش روی زمین بود فریبا هم مثل الناز کرد . پایین پاهاشون هم دو تا مرد به شکم دراز کشیده بودن و داشتن نگاه میکردن . این صحنه رو به سعید نشون دادم و سعید هم گفت بزار راحت باشن و هر کار دلشون میخواد بکنن .بعد ازده دقیقه من و سعید برگشتیم پیش زنامون نزدیک الناز و فریبا که شدیم دیدم الناز و فریبا دارن بوهمون حالتی که دراز کشیدن دستشون رو اوردن لای پاشون و دارن با کوسشون ور میرن اون مرد ها رو دیدم که یه دستشون روی کیرشون بود و کیرشون رو میمالوندن منم این صحنه رو که دیدم کیرم گنده تر شد حسابی حال میکردم یکی زنمو دید بزنه . من و سعید هم رفتیم پایین پای زنامون الناز و فریبا که مادوتا رو دیدن پاهاشون رو بستن که من به الناز گفتم راحت باش عزیزم باز کن پاهاتو یکم نگاه کنم دارم حال میکنم سعید هم پای فریبا رو باز کرد . من و سعید همپن جا پایین پای زنامون نشستیم و داشتیم به کوسشون نکاه میکردیم من به کوس فریبا نکاه میکردم و سعید هم به کوس الناز . کیر منم بزرگ تر شده بود فریبا هم داشت با کوسش ور میرفت حسابی حال میکردم بعدش الناز و فریبا برگشتن به شکم دراز کشیدن و پاهاشون رو باز کردن من و سعید هم دراز کشیدیم کنارشون و بعد از یه ربع بلند شدیم و رفتیم داخل اب یکم اب بازی کردیم و اومدیم نشستیم خشک که شدیم لباسامون رو پوشیدیم . ولی ایندفعه الناز و فریبا دیگه شورت و سوتینشون رو زیر تاپ دامنشون نپوشیدن دامنشون هم تا زیر باسنشون بود که اگه یه ذره خم میشدن کامل کوس و کونشون میزد بیرون ولی با همون حالت به سمت هتل رفتیم نهار رو هم تو رستوران خوردیم و بعد نهار هم رفتیم یه دوری لب ساحل پیاده روی کردیم و یه مقدار حرف زدیم غروب برگشتیم سوییتمون . وارد سوییت که شدیم الناز گفتش اول من میرم دوش بگیرم .فریبا هم گفت نه من اول میرم منم گفتم نه بابا من زودتر میخواستم برم .سعید هم گفتش بابا دعوا نکنین اصن بیاین همه با هم بریم حمامش هم که بزرگه ما هم که مشکلی نداریم با هم . خلاصه همه قبول کردیم و رفتیم داخل حمام من که همون اول شورتمو در اوردم و سعید هم لخت کرد خودشو بعد از ما هم زنامون لخت شدن و من زودتر رفتم زیر دوش الناز هم اومد چسبید به من با هم دیگه خودمونو خیس کردیم و شامپو زدیم سرمونو دیدم اونطرف فریبا و سعید هم دارن با صابون و لیف همدیکه رو میمالن و فریبا لیف رو روی کیر سعید میکشه و عقب جلو میکنه منم صابون رو برداشتم و با لیف افتادم به جون الناز و تمام بدنش رو لیف زدم و سینه هاشو با لیف میمالوندم و الناز هم منو صابونی کرد و رفتیم زیر دوش خودمونو شستیم مه زیر دوش الناز کیر منو گرفته بود و باهاش بازی میکرد منم دستم یه سره روی کوس الناز بود و یه چشمم هم به سینه ها و کوس فریبا بود که توسط سعید مالیده میشد خوب که شستیم همدیگه رو .به الناز گفتم بیاد روی لبه وان بشینه فریبا و سعید هم رفتن زیر دوش خودشون رو شستن من رفتم سراغ الناز و بهش گفتم پاهاتو باز کن بیار بالا میخوام کوستو بخورم که الناز گفت نه جلو اینا زشته . منم گفتم نه کجاش زشته ما که همدیگه رو لخت دیدیم دیگه حالا من کوستو بخورم یا نخورم که دیگه فرقی نداره همه جای همدیگه رو لخت دیدیم دیگه
الناز هم میگفت نه سامان خجالت میکشم
من هم دستم رو بردم زیر زانوهاشو اوردم بالا که کوسش خوب باز بشه و به الناز گفتم نه عزیزم خجالت نکش من اینجام ما که دیگه با سعیدشون راحتیم دیگه خجالت واسه چیه
بعدش شروع کردم به خوردن کوس الناز و چوچولش رو میکردم تو دهنم و موک میزدمش مشغول شده بودم که دیدم فریبا هم اومدم بغلش
الناز نشست و تو همون حالت مثل الناز پاشو داد بالا و سعید هم شروع کرد به خوردن کوس فریبا سعید حسابی سرش رفته بود لای پای فریبا و مشغول خوردن بود . پای فریبا رو دیدم که اورده بود بالا و خم کرده بود اومده بود نزدیک صورت من خیس بود و ازش اب میچکید اون انگشت های کشیده و ناخن های بلند و سفید و بلوریش اومده بود نزدیک صورت من خوب میتونستم نگاهشون کنم و لذت ببرم پاهای فریبا رو که دیدم شروع کردم به خوردن پاهای خوشکله الناز جوونم از کف پاهاش و انگشتاش ش وع کرذم تا رفتم روی رون هاشو و بعدش هم دوباره کوسش بعدش رفتم سراغ سینه هاش صدای ملچ ملوچ خوردن من و سعید تو حمام پیچیده بود که مشغول خوردن بودیم که فریبا گفتش بچه ها بریم بیرون روی تخت همه بلند شدیم و چون اب بدنمون یه مقدار خشک شده بود همون طوری لخت رفتیم بیرون و رفتیم روی تخت فریباشون الناز منو انداخت روی تخت و من پشت دراز کشیدم و الناز رفت لای پاهام نشست و شروع کرد به خوردن کیر من سعید هم فریبا رو به پشت دراز کرد بغل من وشروع کرد به خودن کوسش من و فریبا خیلی به هم نزدیک بودیم بعدش الناز بلند شد و اومد روی صورت من نشست و خودش برشگت به سمت کیر من و حالت ۶۹ شدیم و از پایین کیرم رو میخورد منم کوسش و چوچو لش رو حسابی میکردم تو دهنم که یهویی دیدم فریبا تو همون حالت که دراز کشیده بود دستش رو رسوند به سمت کوس الناز و انگشتش رو کرد تو کوس الناز و چند بار جلو عقب کرد و بعدش برد سمت دهنش و خورد ودوباره انگشتش رو کرد تو کوس الناز و ایندفعه اورد تو دهن من و من واسش انگشتش رو خوردم و بعدش انگشتش رو برد تو دهن خودش من که حسابی با این صحنه حال کردم و الناز رو به پشت کنار فریبا دراز کردم و رفتم سراغ کوسش یکم واسش خوردم و با انگشتم تو کوسش میکردم و سقف کوسش رو حسابی با انکشت تحریک کردم که دیدم لرزید و ارضا شد و اب کوسش سرازیر شد و منم تمام ابش رو خوردم سعید که کنار من نشسته بود صحنه ارضا شدن الناز رو دید و ابی که از کوسش سرازیر شده بود رو دید گفتش جووونن عجب اب زلالی نوش جونت سامان و بعدش من ابی که از کوس الناز خورده بودم رو بردم تو دهن الناز و بعدش باهاش لب گرفتم و لب رو ریختم تو دهنش که از اونطرف فریبا گفت اوووف چقدر سکس شما با حاله ادم حال میکنه سعید جوون یاد بگیر من هم روبه فریبا خندیدم و بعد ش کیرم رو کردم داخل کوس الناز و جلو عقب کردم سعید هم شروع کرده بود تلمب زدن یه چشمم به کوس فریبا بود که کیر سعید میرفت داخلش و خوب جا میگرفت یکم دیگه تلمب زدم و دیدم که ابم داره میاد چون ااناز کونش رو نشسته بود دیگه نکردم تو کونش اوردم بیرون کیرمو و ابم رو ریختم روی سینه های الناز و از بس خسته شده بودم چون چهل پنج دقیقه مشغول بودیم اونم تو این حالت جدید و کنار یه زوج دیگه البته به کمک اسپری تاخیری تونستم این همه تحمل کنم حسابی انرژیم رفته بود و همونجا کنار الناز ولو شدم .الناز هم با دستمال کاغذی سینهاشو تمیز کرد و اونم چون ارضا شده بود بیحال بود از جاش تکون نخورد نمیدونم دیکه کی کار سعیدشون تموم شده بود .صبح که از خواب بیدار شدم هر چهار نفرمون روی تخت کنار هم خوابمون برده بود زنامون وسط من و سعید هم کنار تخت کامل چسبیده بودیم به هم چون تخت جا نداشت دیکه . پاهای فریبا اومده بود روی پاهای الناز منم وسوسه شدم و دستم رو کشیدم روی پاهای فریبا و کف پا و انگشتاشو لمس کردم واسه اینکه یه وقت ضایع نشه دستمو کشیدم و رفتم صورتمو بشورمو یه دوش هم گرفتم و شورت رو پوشیدم و اومدم بیرون دیدم سعید هم بیدار شده و صبح بخیر و خسته نباشید گفتیم و یه خنده ای هم به هم کردیم و سعید هم رفت دوش بگیره . منم دوباره رفتم تو اتاق و نشستم پایین پاهای الناز و پاهاشو نوازش میدادم و میگفتم بیدار شو عزیزم . پاشو ظهر شده دیگه . یه دستی هم به پاهای فریبا کشیدم و گفتم پاشو فریبا ظهر شده دیدم که هر دوتاشون تکون خوردن و صبح بخیر گفتن و منم بلند شدم رفتم توی اشپزخونه و یه مقدار صبحونه اماده کردم روی میز گذاشتم و کم کم بچه ها اومدن و صبحانه رو خوردیم...
Published by pissfart
6 years ago
Comments
Please or to post comments